(2) عشقم باهام باز قهر کرده تورو به جون عزیزت کمکم کن آشتی کنم


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم همه مون بتونیم یه عشق پاک داشته باشیم تا به سوی بدی های روزگار فرمان نچرخونیم

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عشق (شروع امیدهای زندگی) و آدرس asheghi1393.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 6
:: کل نظرات : 7

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 16
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 17
:: بازدید ماه : 141
:: بازدید سال : 645
:: بازدید کلی : 3162

RSS

Powered By
loxblog.Com

از سخن عشق ندیدم خوش تر

(2) عشقم باهام باز قهر کرده تورو به جون عزیزت کمکم کن آشتی کنم
شنبه 25 بهمن 1393 ساعت 16:11 | بازدید : 9299 | نوشته ‌شده به دست Yoni-H@di | ( نظرات )

سلام اون روز که داستان رو نوشتم باهام قهر بودیم تونستم باهاش آشتایی کنم اما سه روز بعدش باهام قهر کرد ینی باهام تمام

بذارید کامل بگم

بعد ازینکه آشتی کردیم روز پنجشنبه 23//11//93 بهم پیام داد خیلی نامردی خیلی بیشوری و کلی بهم توهین کرد که شماره تو تو گوشی دوستم (کرمانشاه) دیدم و اینکه باهاش حرف زدی و گفتی صدات خیلی قشنگه.

بدش گفت هیچ وقت حلالت نمیکنم اقای استاد زبان (تمسخر) و خداحافظی کرد...

ولی به خدا به جون مادرم و به مولا علی قسم هرچی بوده قبل از آشنایی با او بوده

اون بهم گفت این بود تک پر که می گفتی منم هرچی گفتم قبل از آشناییت بوده باور نکرد

من از مطلب قبلیم گفتم با دختر قبل از آشنایی با او حرف زدمحتی گفتم وقتی منو حدی دوست معمولی بودیم اون یبار به محسن شماره داده که من با داد نزاشتم جوابش بده...

من هرچی بوده مال یک ماه قبل از آشنایی با حدی بوده

من بیتاک داشتم حقیتش برای دوستای ساده (لا عاشق)ادد میکردم و حتی از طریقش سعی میکردم شاگرد خصوصی زبان گیر بیارم حتی به چند دختر شماره داده بودم که خواستن زبان یادشون بدم ولی هیچ کدومشون به طور جدی نگفتن درسشون بدم....

من با یه دختر بخدا حدود یه ماه قبل از آشنایی با حدی حرف زدمگفتم زبان تدریس میکنم  شهرستانم (اسمش یادم نیست)

به مولا توی عمرم هنو با هیچ دختری نه بیرون رفتم و نه قرار گزاشتم و نه توی بازار یا جای دیگه شماره داده باشم

ولی الان عشقم فک میکنه توی دوران دوستیمون بوده و برا همین کلا باهام قطع رابطه کرده...

تورو خدا

تو رو به جون عزیزت

تو رو به جون مادرت 

تور. به قرآن قسم میدم کمکم کنید بخدا حتی یک درصد نمیخوام از دستش بدم تورو به مولا کمکم کنید من چند روزه بخاطر جدیمون بیکارم دیروز بیمارستان بودم تا دو شب ولی وجدانا تور به شرفتون قسم کمکم کنید با عشقم آشتی کنم

کمکم کنید نمیخوام زندگیم نابود شه.....دوسش دارم میفهمی

25/11/93





:: موضوعات مرتبط: خاطرات قبل از دیدن , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
ƝƛƧƖM در تاریخ : 1393/12/2/6 - - گفته است :
وااااااااااااااااااااااااااااا ااااااااای چقد خوشحال شدم
الهی صبرت آخر جواب داد چون واقعا بی تقصیر بودی
پاسخ:lمرسی واقعا شما لطف دارید....چون سر نمازتان برام دعا کردید مطمئن باشید همیشه براتون ارزو بهترین هارو میکنم

<-CommentGAvator->
ƝƛƧƖM در تاریخ : 1393/11/28/2 - - گفته است :
یونی سلام. بدون اگه دوست داشته باشه بر میگرده
شاید اون دنبال یه بهانه بود ک ازت جدا شه
شاید سر اینکه قرار بود همو ببینید داره اینکارو میکنه ک بهونه ای باشه نبینیش
شاید یه چیو بهت دروغ گفته
ببخش نمیخوام ته دلتو خالی کنم
ولی محاله اگه دوست داشت اینجور ول کنه
سر این حرف ک ثابت شدنش خیلی راحته

پاسخ:سلام نسیم جان راستش آشتی کردم... گفت خیلی غمگین بوده ولی بالاخره آشتی کردیم حدود یک ساعت تلفنی حرف زدیم

<-CommentGAvator->
ƝƛƧƖM در تاریخ : 1393/11/27/1 - - گفته است :
واااااای هنوز آشتی نکرده؟ یونی براش بنویس من منتظرت میمونم حتی تا ابد فقط بدون بدونت دووم نمیارم شاید دوریت باعث مرگ من بشه. بهش بگو قبل از اینکه دیر شه برگرد.
بهش هم بگو اگه آدم بدی بودم قصدم دوستی بود چرا اینقد التماس تو میکنم. بهش بگو اگه عاشقت نبودم چرا التماس کنم برگردی. بهش بگو من همه کار میکنم هر کاری ک بگی انجام میدم تا بفهمی اون حرف دورغ هست. بهش بگو تو اگه عاشقم بودی فرصت بهم میدادی. میذاشتی حل کنیم. نه اینکه جوابمو ندی. آخرش هم بنویس بدونش نمیتونی دیه دووم بیاری. حتی شده با قاطعیت بگو دست به یکار میزنی. جوری بگو ک ترس بیفته تو دلش کاری کن ک مطمئن باشه ک میخوای خودکشی کنی. میفهمیییییییی
پاسخ:صدها بار بهش گفتم خودمو میکشم واقعانم میخواستم بکشم نهاینکه دروغ بگم.از ته دل گفم ولی بهم گفت فقط حرفه نمیدونم دیگه چیگار کنم دارم دیووونه میشم بخدا :(

<-CommentGAvator->
ka.ku در تاریخ : 1393/11/26/7 - - گفته است :
سلام

عزیزم اگه عشقت واقعا دوستت داشته باشه هیچ وقت بهت شک نمیکنه یا لااقل به حرفات گوش میکرد....الان اگه من جای شما بودم میرفتم در خونشون یا جایی که بتونم ببینمش جلوشو میگرفتم قانعش میکردم یا اینکه اگه دسترسی بهش نداری میتونی بری پیش همون کسی ک گفته دوستشه و شماره شمارو تو گوشیش دیده و به کمک اون دوستش مشکلو حل کنی ...امیدوارم موفق بشی....بایی
پاسخ:سلام اخه گفتم مال یک ماه قبل از آشناییمون بوده بخدا اگه اس اون شخص که بهم تهمت زده رو بدونم اصن خودم هفت ماه حذفش کردم اصن نمیدونم چرا باید به خاطر کاری که نکردم ایجور باید تاوان پس بدم :(


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: